نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
مروری بر زندگی محمد بن سیرین که به خوابگزاری معروف است! :: بازدید از این مطلب : 506 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
تفکر و تدبر جهت خلاقیت و نوآوری در قران و منابع اسلامی دکتر علی کرمی متخصص فناوری زیستی دانشیار مرکز تحقیقات بیولوژی مولکولی، دانشگاه علوم پزشکی بقیه ا ... (عج) تا کیدات رهبر فرزانه انقلاب در چند ساله گذشته در دیدار با اقشار مختلف مردم، مسئولین و دانشگاهیان در زمینه نهادینه سازی فرهنگ تفکر علمی در کشور و توجه جدی به خود باوری، خلاقیت، نوآوری و نظریه پردازی همواره با اشاره به کسب علم و دانش از منابع مختلف ولی توجه جدی به سابقه علمی، فرهنگی، منابع عظیم اسلامی ایرانی و بومی سازی دانش بوده است. برخی از رهنمود های کلیدی رهبر انقلاب در این مورد عبارتند از : 1- تولید بومی علم با خودباوری، امید به موفقیت و حرکت جهادی 2- فراگیری علم از کشورهای خارجی به معنای وابستگی علمی و نداشتن ابتکار نیست بلکه در مسیر پیشرفت علمی باید تکیه اساسی بر تولید علمِ مبتنی بر نگاه بومی، فرهنگ اسلامی ملی و نیازهای کشور باشد. 3-یکی دیگر از ضروریات پیشرفت علمی تقویت روحیه پژوهش و جویندگی در دانشجویان است. 4-تحول در نظام آموزشی و حذف فرهنگ حفظ محوری و تقویت روحیه تحقیق و تعمیق در علم و دانش است. 5-گسترش احساس احترام و تکریم به دانشمندان و اساتید در میان مسئولان و آحاد مردم 6-دستگاههای مدیریتی دولتی و اساتید باید روحیه خودباوری و اعتماد به نفس ملی و همچنین امید به آینده را در مراکز پژوهشی و در میان جوانان پژوهشگر و نخبه ترویج کنند. یکی از مهمترین توصیه های رهبری در راهبرد های توسعه علمی توجه به تفکر، تدبر، اندیشه و تعمیق فرهنگ خلاقیت و نواوری، قوه تفکر است. بهره گیری از قران : قران کریم بعنوان کتابی آسمانی و معجزه پایدار جهان که کلام خداوند بعنوان خالق هستی، موجودات زنده و انسان است منبع بزرگی از علم و حکمت برای انسان های اندیشمند و متفکر است. خداوند تبارک و تعالی در قران بطور مکرر انسان را به تفکر و اندیشه در خلقت و عظمت اسمانها و زمین و موجودات ان و رازهای هستی توصیه می نماید . قرآن كريم، بيش از صد مورد، بشر را به فكر كردن، سنجيدن، پندگرفتن، توجهيافتن و تأمل كردن فراخوانده است. مانند: «... اِنَّ فى ذلِکَ لاَیات لِقَوْمِ یَتَفَکَّرون ... اِنَّ فى ذلِکَ لاَیات لِلْعالَمین ... اِنَّ فى ذلِکَ لاَیات لِقَوْم یسمعون ... اِنَّ فى ذلِکَ لاَیات لِقَوْم یَعْقِلُون و یا می فرماید أفلايتفكّرون، أفلايتدبّرون و أفلايعقلون و علوه بر آن صد ها بار با اشاره به مخلوقات الهی از طرق مختلف انسان را به تفکر در راز و رمز های جهان توصیه می کند. و حتی تا مرحله ای که انسانی که تعقل و تفک نمی می کند کرو لال دانسته و از چهارپایان نیز پست تر می داند. لهم قلوب لا یفقهون بها ولهم أعین لا یبصرون بها ولهم آذان لا یسمعون بها أولئك كالانعام بل هم أضل أولئك هم الغافلون اعراف 179 به طور قطع گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ قرار دادیم، نشانه هاى آنها اینست که عقل دارند و با آن اندیشه نمى کنند، چشم دارند و با آن نمى بینند، و گوش دارند و با آن نمى شوند، آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهتر! آنها همان غافلانند. و یا حتی قران افرادی را که تعلقل و تفکر نمی کندد را از بدترین جنبندگان می نامد : اِنّ شَرَّ الدَّوابّ عند اللّه الصمّ البکم الذین لا یعقلون (انفال 21) بدترین جنبنده ها نزد خدا، کر و گنگى هستند که نمى اندیشند» روشن است که منظور قرآن از «کر و لال» کر و لال عضوى نیست، بلکه آن دسته اى از مردم هستند که از اندیشیدن و گفتن حقایق عاجزند، و مقصود از «لایعقلون» کسانى هستند که از نیروى اندیشه و خرد خویش براى دریافتن حقایق هستی سود نمى جویند و در جاى دیگر رجس و پلیدى را مختص آنها دانسته و مى فرماید: «وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الّذین لا یعقلون ( یونس ایه 100; و پلیدى کفر و بى ایمانرا بر آنان قرار مى دهد که تعقل نمى کنند. موضوع تفکر و اندیشه در اسلام از چنان اهمیتی برخوردار است که قرآن یکى از صفات دوزخیان را نداشتن تفکر و تعقل ذکر کرده است: «و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فى اصحاب السّعیر، ملک ایه 10; دوزخیان مى گویند اگر ما گوش شنوا و عقل بیدارى داشتیم در میان دوزخیان نبودیم!» «کِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَیْکَ مبارکٌ لِیُدَبِّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَّکَّرَ اُولُوالالباب; (قرآن کتابى است مبارک و میمون که ما آن را بر تو نازل کردیم تا آنکه (مردمان) در آیات و نشانه هاى آن تدبّر کنند و صاحبان خرد (از آن) پند گیرند» آیاتى که مخاطبان خود را دعوت به تذکر، تفکر و تعقل مى نماید تقریباً در سراسر سوره هاى قرآن گسترده است، و به وضوح مى گوید که مذهب راستین، زائیده اندیشه، تفکر و تعقل است تفکر در مخلوقات خدا برای پی بردن به راز آفرینش آنها مانند آیه شریفه سنريهم آياتنا فى الآفاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق .سوره فصلت ، آيه 52. آیا در پیش خود تفکر نکردند ( تا بدین حکمت پی برند ) که خدا آسمانها و زمین و آنچه در بین آنهاست جز به حق ( وبرای مصلحت و حکمت ) و تا وقت و حد معینی نیافریده است ؟ و بسیاری از مردم به لقای پروردگار خود بکلی کافر و بی عقیده اند ؟ ( روم -8 طبق
روش تفكر قرآني از آنجا كه انسان داراي دو بعد مادي و معنوي است، بايد هم
در امور مادي و هم در امور معنوي زندگي انديشيد. موضوعاتي كه قرآن كريم با
تأكيد بسيار از انسانها خواسته تا در آن تفكر و تعقل كنند بسيار مهم است.
به عنوان نمونه به برخي از اين امور اشاره ميشود. تفکر، محور توسعه أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ. آيا با خود نينديشيده اند كه خداوند، آسمانها و زمين و آنچه مابين آن هاست، جز به حق و سرآمدى معين نيافريده است. و بي گمان بسيارى از مردم لقاى پروردگارشان را منكرند. سوره روم آیه 8 خداوند در آیات زیادی از قرآن کریم انسان را به تفکر و اندیشیدن دعوت می کند، تفکر در همه چیز، در خواندن قرآن نیز آدمی را به تاَمُّل و تعمُّق در آیات و درک صحیح از آنها دعوت می کند، روی تک تک آیات قرآن باید اندیشه کرد زیرا بسیاری از آیات آن در جایگاه خود، اغلب دارای معانی متعددِ ظاهری و باطنی هستند. با نگاهی به ظاهر آیه فوق، پنج نکته قابل درک است: 1. مهمترین پیام این آیه شریفه دعوت انسان به اندیشیدن است. (أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا ) 2. قوه ی تفکر و اندیشه در نفس آدمی است و مانند دانش اکتسابی نیست. ( فِي أَنفُسِهِمْ 3. دعوت به اندیشیدن در باره تمام خلقت که شامل خود انسان نیز هست. (مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا ) 4.هر چه آفریده شده به حقیقت و راستی و درستی است و باطل در آن راه ندارد. ( إِلَّا بِالْحَقِّ ) 5.تمامی اجزای خلقت عمر مشخصی دارند. (وَأَجَلٍ مُّسَمًّى). این در حالی است که بشر، بتازگی آنهم با ابزارهای پیشرفته امروزی به این راز دست یافته که اجزای اصلی تشکیل دهنده کهکشانها یعنی ستارگان دارای عمر مشخصی هستند. قطعاً این آیه شریفه معانی عمیق تری نیز دارد که باید به تفاسیر مراجعه نمود. این آیه و آیات مشابه تلنگری است بر وجود انسانیت که به اطراف خود نگاهی اندیشمندانه و متفکرانه داشته باشد. این حدیث معصوم را بخاط بیاورید : یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت بالاتر است. عبادت وسیله ای برای تقرب به خداست در حالی که از نظر معصومین تفکر به مراتب از آن بالاتر است و چون این دو باهم مقایسه شده اند، تفکر نیز نوعی عبادت و بندگی است. قرآن کریم در آیات زیادی آدمی را از دنباله روی و پیروی کورکورانه از پیشینیان نهی می کند و انسان را به پذیرش ایده های نو و بهتر دعوت می کند. در آیه کریمه 23 سوره الزمر می فرماید الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ. همان كسانى را كه قول را مىشنوند و آنگاه از بهترين آن پيروى مىكنند؛ اينانند كه خداوند هدايتشان كرده است و اينانند كه خردمندانند. هر گونه تحول و پیشرفت ناشی از نوآوری ها، ابداعات و اختراعات است که همه شان زائیده فکر و اندیشه بشر است بنا براین جوهره ی تکامل، فکر و اندیشه است. به همین دلیل در تعالیم اسلامی، قرآن کریم، نبی مکرم اسلام و ائمه هدی،آدمی را به اندیشیدن و فکر کردن توصیه می کنند. یکی از دلایلی که قرآن کریم خود را معجزه قلمداد می کند و برای اثبات این امر مبارز می طلبد این است که، این کتاب شریف، تئوری ها و فرمولهایی را که در رابطه ی انسان با خلقت بیان کرده است، نه تنها در زمان خود حیرت انگیز بوده بلکه بشر پس از سالها کنکاش به نکات ظریف آن دست می یابد. ای بسا مقصود از ‹‹ن›› همان گویش یا زبان باشد که آن نیز مهمترین دستگاه خروجی برای انتقال اندیشه و تفکر است. در احادیث گفته اند که پیامبر اکرم سعی می کرد حتی در راه رفتن از مسیری تکراری حرکت نکند. این بدان معنی است که انسان باید هر روز راهی نو در اندازد و همیشه در یک مدار باقی نماند و از میان دو راه به راه سومی که به ظاهر وجود ندارد نیز بیندیشد. در احادیث معصومین (ع) این گفته بسیار آمده که : اگر مسلمانی امروزش با دیروزش یکسان باشد زیان کرده است. بنابراین انسان بدون خلاقیّت، ابتکار، ابداع، نوآوری، اختراع، تازگی و نبوغ، انسان نیست. همه ی این صفات، خروجی تفکر و اندیشه است. فرق انسان و حیوان فقط در فکر کردن است و لذا تعریف ‹‹ انسان، حیوان متفکر است›› بهترین تعریفی است که ارائه شده است. برخی هم می گویند: ‹‹انسان یعنی حیوان خلاق››. باید توجه نمود که مقدمه پیشرفت و ترقی در ایتدا تامین بودجه ی لازم و فراهم آوردن امکانات و تجهیزات نیست بلکه عامل اصلی مغز متفکر و دانشمند و در واقع تفکر و اندیشه است. تجربه ثابت کرده است و نخبگان بر این باورند که امروزه، حتی داشتن منابع طبیعی و زیر زمینی نیز عامل پیشرفت نیست. بلکه به فعلیت درآوردن این جمله ی معروف است : ‹‹فکری به حال فکرمان بکنیم››. این آیه ی کریمه را همیشه به خاطر داشته باشیم ‹‹ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ›› همیشه قومی که از اندیشه ی خود بهره می گیرند موفق هستند و نشانه های خلقت را به خوبی درمی یابند. مسائل امروز، تماماً با راه حل های دیروز قابل حل نیستند. و در هر زمان باید فکری نو در اندازیم. برخی فکر می کنند سطح دانش در کشور ما ضعیف است و نمی خواهند به غیر از آنچه که به ظاهر می بینند فکر کنند. آلبرت انشتین می گوید : ‹‹تفکر برتر از دانایی است››. علم شرط لازم پیشرفت است، شرط کافی نیست ما در کشور مان تیز هوش و دانشمند کم نداریم، متفکر کم داریم. فکر خلاق است که دانش را به فعلیت می آورد. به اطراف خود نگاه کنید کسانی را می بینید که تحصیلات عالیه ندارند ولی به دلیل داشتن تفکری خلاق، منشاء برخی تحولات شده اند. زانکه گر پیدا شدی اشکال فکر کافر و مؤمن نگفتی جز که ذکر پیشرفت و ترقی در نوگرایی است و تا زمانیکه انسان خود را از قالبهای ذهنی غلط رها نکند به کمال نمی رسد. به قول یکی از بزرگان : اکتشاف جستجوی چیزهای جدید نیست بلکه دیدن با چشم های جدید است. تازه کن ایمان، نه از گفت زبان ای هوا را تازه کرده در نهان لازم است به روش هایی که قرآن و احادیث برای چگونه زیستن ما طرح کرده اند توجه جدی داشته باشیم به گفته متخصصین، تا زمانيكه با روش هاي قبلي تفكر كنيم غير ممكن است چيز تازه اي را كشف يا خلق كنيم. امام باقر(ع) می فرماید: آن هنگام که خداوند عقل را آفرید، از او خواست سخن گوید، سپس به او فرمود: به من روى کن! پس روى کرد. سپس فرمود: روى برگردان! پس روى برگردانید. سپس فرمود: قسم به عزّت و جلالم موجودى محبوبتر از تو نزد خودم، نیافریدم و...» توجه به رندگی معصومین که حافظین قران و بزرگترین مفسرین و درک کنندگان رازهای قران بوده اند نشان دهنده عظمت مفاهیم علمی قران است رسول اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم : يك ساعت تفكر را از عبادت يك سال برتر ميشمارند و امام اميرالمومنين عليهالسلام انديشيدن و دل بيدار داشتن را سبب پيدايش نور و غفلت ورزيدن را موجد ظلمت ميدانند. در واقع به كارانداختن فكر، نوعي ورزش باطني است و مداومت بر آن سبب رشد و شكوفايي دروني انسان و بارور شدن حيات انساني اوست و انديشه، پيوسته همچون شعلهي درخشاني است كه راه آدمي را در زندگي كنوني و بعدي روشن ميكند ، این نکته ی اساسی و مهم را فراموش نکنیم که خَلق و نوآوری به معنی زیر سوال بردن اصول و مبانی نیست. بسیاری از قوانین و روابط حاکم بر پدیده ها ثابت اند. به عنوان مثال؛ «در طبیعت همیشه نیرو برابر است با جرم ضربدر شتاب» مگر اینکه طبیعت، ساختارش عوض شود. یا مثلاً قرار نیست شکل و ساختار نماز عوض شود. ولی نمازگزار متفکرِ خلاق، نمازگزاری است که نماز هر روزش خالص تر از دیروزش باشد. تنها چیزی که جا و مکان، و زمان خاص ندارد فکرکردن است. در احادیث ائمه هدی این سخن بسیار است که : قبل از انجام هر کاری فکر کنید. به این نکته ی مهم توجه کنیم که فرد تیز هوش، بیشتر برای خودش مفید است ولی فرد خلاق هم برای خود و هم برای جامعه اش مفید است. تا زمانی که درس خواندن برای نمره و کسب مدرک باشد از خلاقیت خبری نیست. تفکر خلاق، تفکری است که از فرصت ها حداکثر استفاده را می برد. بسياري آدمهاي خلاق و متفكر ممكن است خيلي تيز هوش نباشند و حتي قدرت انتقال انديشه هايشان را نداشته باشند. در عوض آدم هاي پر حرف و كم خرد از ساعت ها حرف زدن خسته نمي شوند و از آن همه مُهمَل يك كلمه بدرد بخور نمي يابي. بسياري از ما صبح كه بيدار مي شويم تا وقت خواب صدها جمله بر زبان جاري مي كنيم در حاليكه شايد بسياري از آنها ناگفتنش بهتر باشد. حضرت علی(ع) می فرماید: زبان عاقل در قلب اوست و قلب احمق در زبان اوست. استاد شهید نطهری می فرماید «تفکر» روح «ذکر» است و ذکر بى فکر لقلقه زبانى بیش نیست. آنچه که مایه فلاح و رستگارى است همان ذکر آمیخته با تفکر در جمیع حالات است، و خداوند در آیه «واذکروا اللّه کثیراً» در واقع انسانها را دعوت به تفکر بسیار مى کند. کما اینکه مفسّر بزرگ مرحوم طبرسى، «ذکر» را در اینجا به معنى «فکر» گرفته است. و این آمیختگى «ذکر» و «فکر» در آیه 191 سوره آل عمران نیز آمده است آنجا که خداوند در مقام معرفى خردمندان مى فرماید: «الذین یذکرون اللّه قیاماً و قعوداً و على جنوبهم و یتفکرون فى خلق السموات والارض...; خردمندان ]که در آیه قبل راجع به آنها شده[ کسانى هستند که خداوند را ( در همه حال قیام و قعود و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند یاد مى کنند و در اسرار خلقت آسمانها و زمین مى اندیشند». نحوه تفکّر خردمندان منابع : قران کریم منابع احادیث الحياة و پيام جاودانه استاد محمدرضا حكيمي مقاله اقای احمدحسين احدي :: بازدید از این مطلب : 379 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
آسیه از منظر قرآنزنان برتر قرآن
![]() آسیه همسر شخص طغیانگر و سركشی بود به نام فرعون، كه در
رأس گروهی به نام قبطیان، صاحب قدرت و شوكت بوده و در سرزمین مصر حکومت
میکرد؛ اما خودش فردی مؤمن به رسالت حضرت موسی(ع) بود؛ پیامبری که مأمور
شد به سراغ فرعون برود و وی را به دین توحید دعوت نماید و از ظلم و جنایت
به مردم بیگناه بازدارد؛ پس آسیه در اولین اعلان رسالت و اعجاز حضرت موسى
پیامبر الوالعزم الهی برای فرعون، به او ایمان آورد؛ یعنی هنگامی كه عصای
حضرت به مار عظیمی تبدیل شد و سحر ساحران فرعون را بلعید، به پیامبری ایشان
یقین پیدا کرده و ایمانش را نسبت به حضرت موسی آشکار نمود
در روایتى از رسول خدا –صلیالله علیه و آله- مىخوانیم:
«أَفْضَلُ نِسَاءِالْجَنَّةِ أَرْبَعٌ: خَدِیجَةُ بِنْتُ
خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) وَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ
وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ، إمْرَأَةُ فِرْعَوْن
«برترین زنان اهل بهشت چهار نفرند:
"خدیجه" دختر خویلد و "فاطمه" دختر
محمد(ص) و "مریم" دختر عمران و "آسیه" دختر مزاحم، همسر فرعون.»
واما چند سوال : ایا زن از دنده چپ خلق شده است ؟ در اغاز سوره نساء این ایه واقع شده است یا ایها الناس اتّقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها یعنی ای مردم نسبت به ان پروردگاری که همه شما را از یک انسان به وجود اورده و برای او جفتی از جنس خودش افریده است (تقوا) داشته باشید .مفسرین بزرگ شیعه مانند شیخ طوسی در تفسیر تبیان و شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان و سیذ بحرانی در تفسیر برهان و استاد علامه طباطیائی در تفسیر المیزان جمله (وخلق منها زوجها ) را اینگونه تفسیر می کنند خداوند از جنس حضرت ادم برای او جفتی افرید در این ایه همانگونه که می بینیم تعبیر به زوجها یعنی جفتش نموده است و این تعبیر بیانگر این نکته است که انها به همدیگر احتیاج دارند و وجود هر یک مکمل وجود دیگری است افرینش حوا از دنده چپ ادم گفتار اهل تسنن است مفسران اهل تسنن نوعا می گویند: معنای و خلق منها زوجها این است که خداوند حوا را از قطعه ای از بدن ادم افریده است در این مورد هم گروهی مانند قرطبی به ذکر دنده ادم (علیه السلام ) اکتفا می کنند اما بیشتر انها مانند طبری و فخر رازی و شیخ محمد عبده و مراغی می گویند حضرت حوا را از دنده چپ حضرت ادم افرید شیح بزرگوار صدوق نقل می کند :زراره که یکی از راویان بزرگ و جلیل القدر است از حضرت صادق (علیه السلام ) درباره خلقت حواء سوال کرد و گفت جمعی از کسانی که در اجتماع ما زندگی می کنند می گویند خداوند حوا را از دنده چپ حضرت ادم (ع) افریده است حضرت امام صادق علیه السلام فرمود :سبحان الله خداوند بزرگ تر از این است ایا کسی که این گونه می گوید عقیده اش این است که خداوند قدرت نداشت که برای ادم همسری از غیر دنده او بیافریند ؟ خدا میان ما و این نوع افراد حکم کند که در تفسیر قران به اهل بیتی که قران در خانه انها نازل شده است مراجعه نمی کنند و بیراهه می روند سپس حضرت در ادامه روایت جریان خلقت ادم و حوا را به این ترتیب شرح می دهند : خداوند ادم را از گل افرید و به فرشتگان امر فرمود در برابر او حد اعلای خضوع را بجا بیاورند از ان پس ادم به قدرت خدا بخواب رفت و خداوند در ان هنگام حوا را نیز از یک قطعه گل افرید و بعد از ان ادم علیه السلام از حرکت حوا از خواب بیدار شد و به حوا از جانب خدا امر شد که از ادم فاصله بگیر ،ادم نگاه کرد انسانی در چهره نیکو که شباهت به چهره خود داشت دید و از او سوال کرد :تو کیستی ؟او پاسخ داد من مخلوقی هستم که خدا مرا با این قیافه که می بینی افریده است . حضرت ادم عرض کرد :خدایا این شخص با این چهره زیبا که موجب انس من شد کیست ؟ خداوند فرمود : این حوا است ایا دوست می داری که او با تو و همراه تو موجب انس تو باشد و با او هم صحبت باشی ادم در پاسخ گفت :بلی خیلی ممنون می شوم و تو را شکر می کنم خداوند فرمود از او خواستگاری کن در این حال خداوند شهوت را نیز در وجود ادم پدید اورد حضرت ادم گفت :پرورگارا من از تو حوا را خواستگاری می کنم اکنون بفرمایید وظیفه من و خواست تو چیست ؟ خداوند فرمود مهریه او این است که معارف دین را به او یاد دهی حضرت ادم قبول کرد خداوند صیغه عقد خواند از ان پس حضرت ادم به حوا گفت اینک به سوی من بیا حوا در جواب گفت تو به طرف من بیا خداوند به حضرت ادم فرمود تو به سوی او برو حضرت صادق (علیه السلام) اضافه کرد : اگر این چنین نبود که ادم مامور شد به طرف حوا برود زن ها به سراغ مردها می رفتند و خواستگاری می کردند حدیث از من لایحضر الفقیه ج 3 ص 379 و 380 و علل الشرایع ج 1 باب 17 این حدیث از جهاتی دلالت بر شان و موقعیت زن دارد که در تایپست بعدی ذکر خواهم کرد البته نظیر این حدیث در رابطه با خلقت مستقل حوا نه از دنده ادم را شیخ طوسی در تفسیر تبیان و طبرسی در مجمع البیان و بحرانی در تفسیر برهان از امام باقر (علیه السلام ) نقل کرده است البته روایاتی هم از طریق شیعه در مورد خاقت ادم از دنده ادم نقل شده که سندا ضعیف هستند و و علامه مجلسی در بحار ج 11 ص 222 انها را حمل بر تقیه کرده است این حدیث بر چند مطلب در رابطه با موقعیت(زن ) دلالت دارد : 1)خلقت حوا از دنده چپ حضرت ادم صحیح نیست و افرینش حوا مانند ادم مستقل است 2) توجه و معاشرت ادم با حوا در درجه اول برای انس گرفتن بود و خداوند نیز همین را پایه و اساس برقراری ارتباط میان انها قرار داد و موضوع انس و الفت قبل از ظهور غریزه شهوت جنسی بود 3) بهترین مهریه تعلیم معارف دینی است که خداوند ان را مهریه حضرت حوا علیها السلام قرار داد 4) مقتضای فطرت این است که مرد به طرف زن برود و از او خواستگار کند و این خود یک نوع احترام و تکریم زن است لازم به توضیح است که این مطالب را بنده با استفاده از کتاب جایگاه بانوان در اسلام بقلم استاد عزیزحضرت ایت الله العظمی نوری همدانی نوشته ام خدایا در ظهور اقا امام زمان تعجیل بفرما امین یا رب العالمین :: بازدید از این مطلب : 425 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
برترین ها: چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد. دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند: که دست از تلاش بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد. اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصمم تر می شد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد. بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟ معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند. روزگار نو : کودکی ده ساله که دست چپش به دلیل یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد…
پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد! استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود. استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد. سر انجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان ، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد! سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاهها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید. استاد گفت: "دلیل پیروزی تو این بود که اولا به همان یک فن به خوبی مسلط بودی. ثانیا تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود، که تو چنین دستی نداشتی! یاد بگیریم که در زندگی، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت استفاده کنیم!! برترین ها : روزی
بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که
دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول
ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش
را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی .... این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند ، ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد ، حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست ؟ برترین ها : پیرمردی تنها در مزرعه ای زندگی می کرد. او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود. پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد: «پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم. من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد. من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی. دوستدار تو پدر.» چند روز بعد، پیرمرد این نامه را از طرف پسرش دریافت کرد: «پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.» صبح فردای آن روز، مأموران و افسران پلیس محلی وارد مزرعه شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند. پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده است؟ پسرش پاسخ داد: «پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار. این تنها کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.» بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب و رعایت مشتری های خود را بنمایید. برترین ها : پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهینها تربیت شده و آماده شکار است اما نمیداند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخهای قرار داده تکان نخورده است. این موضوع كنجكاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشكان و مشاوران دربار، كاری كنند كه شاهین پرواز كند. اما هیچكدام نتوانستند. روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام كنند كه هر كس بتواند شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد كرد. صبح روز بعد پادشاه دید كه شاهین دوم نیز با چالاكی تمام در باغ در حال پرواز است. پادشاه دستور داد تا معجزهگر شاهین را نزد او بیاورند.درباریان كشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست كه شاهین را به پرواز درآورد. پادشاه پرسید: تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این كار را كردی؟ شاید جادوگر هستی؟ كشاورز كه ترسیده بود گفت: سرورم، كار سادهای بود، من فقط شاخهای را كه شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید كه بال دارد و شروع به پرواز كرد. *همیشه ظرفیت ها رو بسنجین: شوخی ای نکنین که مجبور باشین یه «ای بابا! شوخی کردم» به آخرش اضافه کنین! *آدمایی که سا کت سوار تاکسی میشن تا مقصد از پنجره بیرون رو نگاه می کنن، آخرشم، بدون هیچ حرفی، کرایه رو میدن و میرن آدمای خسته و دلتنگی هستن سر به سرشون نذارین... *کاربردی ترین چیزی که من از کتاب علوم دوران مدرسه یاد گرفتم اینه که وقتی در ترشی یا مربا باز نمی شه، بگیرمش زیر آب گرم! *دلگیر نشو از آدما، نیش زدن طبیعت شونه! سال هاست که به هوای بارانی می گویند: خراب... *به کسانی که به شما حسودی می کنند احترام بگذارید! زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنان هستید. *همه ما دست خدا یه بلوتوثی داریم. بترس از اون روزی که خدا بلوتوث تو رو پخش کنه... (دیالوگ به یادماندنی صمد / حمید لولایی) *اعصاب چیست؟ چیزیست که هیچ کس ندارد ولی توقع دارند که تو داشته باشی! *توقع چیست؟ چیزیست که همه دارند و تو نباید داشته باشی!!! *تاحالا دقت کردین!؟ شانس یه بار در خونه آدمو می زنه. بدشانسی دستش رو از روی زنگ برنمیداره. بدبختی هم که کلا کلید داره... *بعضی ها شانس در خونه شون رو نمیزنه، لعنتی درست میزنه وسط پیشونی شون! *اگر 4 تکه نان خوشمزه باشد و شما 5 نفر باشید، کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید، «مادر» است. *ما ایرانی ها دروغ گفتن را از اول صبح با جمله «پاشو لنگ ظهر» آغاز می کنیم. *درس خوندن دو حالت داره: 1- درسای سختو که نمیشه خوند 2- درسای آسون که ارزش خوندن نداره *تا حالا دقت کردین چقدر حرص آوره که سر غذا دقیقا اون چیزی رو برمیدارن که کلی توی ذهنت واسش نقشه کشیده بودی.
برترین ها : دانه کوچک بود و کسی او را نمیدید. سالهای سال گذشته بود و او هنوز همان دانه کوچک بود. دانه دلش میخواست به چشم بیاید، اما نمیدانست چگونه. گاهی سوار باد میشد و از جلوی چشمها میگذشت. گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها میانداخت و گاهی فریاد میزد و میگفت: "من هستم، من اینجا هستم، تماشایم کنید .” اما هیچکس جز پرندههایی که قصد خوردنش را داشتند یا حشرههایی که به چشم آذوقه زمستان به او نگاه میکردند، به او توجهی نمیکرد. دانه خسته بود از این زندگی؛ از این همه گم بودن و کوچکی خسته بود. یک روز رو به خدا کرد و گفت: "نه، این رسمش نیست. من به چشم هیچکس نمیآیم. کاشکی کمی بزرگتر، کمی بزرگتر مرا میآفریدی.” خدا گفت:"اما عزیز کوچکم! تو بزرگی، بزرگتر از آنچه فکر میکنی. حیف که هیچ وقت به خودت فرصت بزرگشدن ندادی. رشد ماجرایی است که تو از خودت دریغ کردهای. راستی یادت باشد تا وقتی که میخواهی به چشم بیایی، دیده نمیشوی. خودت را از چشمها پنهان کن تا دیده شوی.” دانه کوچک معنی حرفهای خدا را خوب نفهمید، اما رفت زیر خاک و خودش را پنهان کرد. سالها بعد دانه کوچک، سپیداری بلند و با شکوه بود که هیچکس نمیتوانست ندیدهاش بگیرد. سپیداری که به چشم همه میآمد. :: بازدید از این مطلب : 390 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
از وقتي سقف خانه مان چکه مي کند از باران بدم مي آيد.. از وقتي مادرم پاي دار قالي مرد از قالي بدم مي آيد از وقتي برادرم به شهر رفت و ديگر نيامد از شهر بدم مي آيد از وقتي پدرم شبها گريه مي کند از شب بدم مي آيد از وقتي دستان آن مرد سرم را نوازش کرد و بعد به پدرم سيلي زد از دستهاي مهربان بدم مي آيد.. از وقتي خواهرم پاهايش زير گرماي آفتاب تاول مي زند از آفتاب بدم مي آيد از وقتي سيل آمدو مزرعه را ويران کرد از آب بدم مي آيد و تنها خدا را دوست دارم!!! چون او باران را فرستاد تا مزرعه مان خشک نشود!!! چون او شب را مي آورد که اشک هاي پدرم را هيچ کس نبيند!!! چون او مادرم را برد پيش خودش که او هم گريه نکند!!! چون او به برادرم کمک کرد که برود تا آنجا خوشبخت تر زندگي کند!!! چون من دعا کردم و مي دانم دستهاي آن مرد را که به پدرم سيلي زد فلج خواهد کرد!!! چون او آفتاب را فرستاد تا مزرعه جوانه بزند!!! چون او سيل را جاري کرد تا گناه انسان را از زمين بشويد!!! و من تنها خدا را دوست دارم... ![]() ![]() ![]() :: بازدید از این مطلب : 315 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
مادرم تو هم مثل این گل ها همیشه زیبا بودی ****************************** دیشب وقتی به خوابم اومدی با تبسم قشنگی که روی لبات بود بهم گفتی شاد باشم مهربونم, چشم از این به بعد شاد هستم چون تو میخوای گل قشنگ باغ زندگیم :: بازدید از این مطلب : 357 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
مادر عزیزم امروز اومدم سر خاکت چه غریبانه !!! اولین سالی بود که روز مادر صدای نفس هاتو نشنیدم سر خاکت باهات حرف زدم درد و دلامو گفتم صدای قشنگتم با گوش جونم شنیدم مادر عزیزم ببخش که نتونستم جلوی اشکامو بگیرم. زندگی من مواظب خودت باش :: بازدید از این مطلب : 369 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
مادرم نیست ولی در عوض فرشتگانی هستن که به بودنشان افتخار میکنم
در کنارم هستن در وجودم هستن٬حتی وقتی نیستن کاملا حسشان میکنم خواهرانم عزیزترین کسانم اینقدر بودنشان لازم هست که حاضرم خداوند از عمر من کم کند و به ثانیه های عمرشون اضافه کنه
:: بازدید از این مطلب : 380 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
مادر، می خواهم با اشک هایم، گلی بپرورم به رنگ خون دل و به قامت
هزاران دریغ و آه، و روز مادر، بر مزارت گذارم. مادر، در این روز، آهم را بنگر و دریغم را شاهد باش. هنوز باور ندارم که تو رفته ای. هنوز دست احساس تو را حس می کنم. تو زنده ای! تو نیستی ولی تا ابد در قلبم وجود داری و با یاد تو زندگی می کنم :: بازدید از این مطلب : 323 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گفت: «مادرم، سخت پیر شده است و اکنون نزد من زندگی می کند. او را بر دوش می گیرم و جابه جا می کنم. خود به او غذا می خورانم و شست و شویش می دهم. با این حال، از روی شرم، چهره ام را از او برمی گردانم تا بدین گونه او را تعظیم کرده باشم. آیا تلافی خدمات او را کرده ام؟» فرمودند: «نه». در ادامه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با برشمردن مشکلات و رنج های که مادر در دوران بارداری و طفولیّت فرزند خود تحمل می کند علّت این حکم را مورد اشاره قرار می دهند. :: بازدید از این مطلب : 345 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
سلام بهونهی قشنگ من برای زندگی آره بازم منم، همون دیوونهی همیشگی فدای مهربونیات، چه میکنی با سرنوشت حال من و اگه بخوای، رنگ گلای قالیه ابرا همه پیش منن، اینجا هوا پر از غمه دیشب دلم گرفته بود، رفتم کنار آسمون فدای تو نمیدونی، بی تو چه دردی کشیدم رفتی و من تنها شدم، با غصههای زندگی نمیدونی چقدر دلم تنگه برای دیدنت به خاطرت مونده یکی، همیشه چشمبراهته؟ من میدونم همین روزا، عشق من از یادت میره روزات بلنده یا کوتاه، دوست شدی اونجا با کسی یه وقت من و گم نکنی، تو دود این شهر غریب فدای تو یه وقت شبا، بیخوابی خستت نکنه چادرشب لطیفتو، از روت شبا پس نزنی اگه واست زحمتی نیست، بر سر عهدمون بمون راستی دیروز بارون اومد، من و خیالت تر شدیم از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره غصه نخور، تا تو بیای حال منم اینجوریه گلدون شمعدونیمونم، عجیب واست دلواپسه تو از خودت برام بگو، بدون من خوش میگذره؟ از وقتی رفتی تو، چشمام فقط شده کاسه خون یادت میآد گریههامو، ریختم کنار پنجره یادت میآد خندیدی و، گفتی حالا بذار برم امروز دیدم دیگه داری، من و فراموش میکنی گفتم واست نامه بدم، نگی عجب چه بیوفاست عکسهای نازنین تو، با چند تا گل کنارمه تنها دلیل زندگی، با یه غمی دوست دارم وقتی تو نیستی چه کنم، با این دل بهونهگیر؟ حرف من و به دل نگیر، همش مال غریبیه زودتر بیا، بدون تو اینجا واسم جهنمه تحملی که تو دادی، دیگه داره تموم میشه دلم واست شور میزنه، این دل و بیخبر نذار فکر نکنی از راه دور، دارم سفارش میکنم اگه بخوام برات بگم، شاید بشه صد تا کتاب میگم شبا ستارهها، تا میتونن دعات کنن یه شب تو پائیز، که غمت سر به سر دل میذاره
:: بازدید از این مطلب : 342 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
در كودكي مي خواستم قدرت داشته باشم تا جهان را بسازم . وقتي نوجوان شدم تصميم به ساختن كشورم گرفتم در جواني اراده ساختن شهرم را كردم . در ميانسالي به فكر خانواده خود افتادم . و وقتي پير شدم ديدم كه فرصتي ندارم و بايد به خود مشغول شوم . كه اگـــــــــــر ... خـــــود را مي ساختم ...... خـانواده ؛ شهــر ؛ كشــور و جهــانم ؛ ساخته مي شد... :: بازدید از این مطلب : 348 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
خلاصه ای از زندگی امام(ره)
امام خمینی رحمه الله در روز 20 جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی هم زمان با سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر علیهاالسلام به دنیا آمد. برای مشاهده کامل مطلب روی ادامه مطلب کلیک کنید... :: بازدید از این مطلب : 439 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
هنگامي كه درزندگيت اوج ميگيري دوستانت ميفهمندكه تو چه كسي بودي. اماهنگامي كه درزندگي به زمين ميخوري آنوقت توميفهمي كه دوستانت چه كساني بودند...
ازميان اين همه بود مادرارزوي يكي بوديم كه نبود...
من انتظار تو را مي کِــشم و تو ... مرا از انتظارت مي کـُشي ... لعنت بر هر چه فتحه و ضمه و کسره !
گاهي سكوت همان دروغ است كمي شيكتر،روشن فكرانه تر بامسئوليت كمتر!
زندگي بايدكرد گاه بايك گل سرخ،گاه بايك دل تنگ...گاه بايد روييد درپس اين باران،گاه بايدخنديد بر اين غمه بي پايان.. :: بازدید از این مطلب : 327 نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
|
|
آرشیو مطالب آخرین مطالب پیوند های روزانه مطالب تصادفی مطالب پربازدید تبادل لینک هوشمند پشتیبانی LoxBlog.Com
|