ماه من،غصه چرا . . .!؟
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد
!
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت
!
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست
!
ماه من غصه چرا !؟
!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست
!
ماه من ! دل به غم دادن و از یآس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند
...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست
!
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد
...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد
....

ماه من
!
غصه اگر هست ! بگو تا باشد
!
معنی خوشبختی ، بودن اندوه است
...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین
...
ولی از یاد مبر
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا !؟





:: بازدید از این مطلب : 308
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست