سهراب سپهريــــــــ
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
كه زيبا بنده ام را دوست ميدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو ميگويد

ترا در بيكران دنياي تنهايان

رهايت من نخواهم كرد

رها كن غير من را آشتي كن با خداي خود

تو غير از من چه ميجويي؟

تو با هر كس به غير از من چه ميگويي؟

تو راه بندگي طي كن عزيز من، خدايي خوب ميدانم

تو دعوت كن مرا با خود به اشكي، يا خدايي ميهمانم كن

كه من چشمان اشك آلوده ات را دوست ميدارم

طلب كن خالق خود را، بجو ما را تو خواهي يافت

كه عاشق ميشوي بر ما و عاشق ميشوم بر تو كه

وصل عاشق و معشوق هم، آهسته ميگويم، خدايي عالمي دارد

تويي زيباتر از خورشيد زيبايم، تويي والاترين مهمان دنيايم

كه دنيا بي تو چيزي چون تورا كم داشت

وقتي تو را من آفريدم بر خودم احسنت ميگفتم

مگر آيا كسي هم با خدايش قهر ميگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشكستي؛ ببينم من تورا از درم راندم؟

كه ميترساندت از من؟ رها كن آن خداي دور؟!

آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را

اين منم پروردگار مهربانت.خالقت. اينك صدايم كن مرا. با قطره ي اشكي

به پيش آور دو دست خالي خود را. با زبان بسته ات كاري ندارم

ليك غوغاي دل بشكسته ات را من شنيدم

غريب اين زمين خاكي ام. آيا عزيزم حاجتي داري؟

بگو جز من كس ديگر نميفهمد. به نجوايي صدايم كن. بدان آغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاك با ايمان

قسم بر اسبهاي خسته در ميدان

تو را در بهترين اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن، تكيه كن بر من

قسم بر روز، هنگامي كه عالم را بگيرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهايت من نخواهم كرد

براي درك آغوشم، شروع كن، يك قدم با تو

تمام گامهاي مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو ميگويد

ترا در بيكران دنياي تنهايان. رهايت من نخواهم كرد





:: بازدید از این مطلب : 784
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 12 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست