ربات
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

نمی دونم این چه حال عجیبیه که من پیدا کردم

حس می کنم قلبم را تو در دست گرفته ای

حس می کنم با تمام وجود آن را می فشاری

حس می کنم خون نمی رسد به اعضای بدنم

تمام بدنم سرد شده

حس می کنم لحظه های آخر زندگیمه

حس می کنم...

نه من دیگه هیچ چیزی رو حس نمی کنم

هیچ چیزی رو درک نمی کنم

من شدم مثل یه ربات یه ربات پیر از کار افتاده

که حتی صاحبمم دیگه نگاهم نمی کنه

و فقط فراموش کرده که مرا بندازد دور تا بازیافت شوم

تا از بین برم

مرا نگه داشته است تا ببینم عشقش را به دیگر اسباب بازیهایش

تا نشانم دهد،تا اعذاب ببینم

تا...






:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست