نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
سلام بهونه‌ی قشنگ من برای زندگی
آره بازم منم، همون دیوونه‌ی همیشگی

فدای مهربونیات، چه می‌کنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود، این نامه رو واست نوشت

حال من و اگه بخوای، رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بدجوری، تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن، اینجا هوا پر از غمه
از غصه‌هام هر چی بگم، جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفته بود،‌ رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا، یا من و پیشت برسون

فدای تو نمی‌دونی، بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت و واست بگم، به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم، با غصه‌های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی

نمی‌دونی چقدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات، نوازشات، بوسیدنت

به خاطرت مونده یکی،‌ همیشه چشم‌براهته؟
یه قلب تنها و کبود، هلاک یه نگاهته؟

من می‌دونم همین روزا، عشق من از یادت می‌ره
بعدش خبر می‌دن بیا، که داره دوستت می‌میره

روزات بلنده یا کوتاه، دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار، تو غصه و دلواپسی

یه وقت من و گم نکنی، تو دود این شهر غریب
یه سرزمین غربته، با صد تا نیرنگ و فریب

فدای تو یه وقت شبا، بی‌خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم، زرد و شکستت نکنه

چادرشب لطیفتو، از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آبتو، یه وقت ناغافل نشکنی

اگه واست زحمتی نیست، بر سر عهدمون بمون
منم تو رو سپردمت، دست خدای مهربون

راستی دیروز بارون اومد، من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون، با ابرا همسفر شدیم

از وقتی رفتی آسمون‌مون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده، از وقتی رفتی بدتره

غصه نخور، تا تو بیای حال منم اینجوریه
سرفه‌های مکررم، مال هوای دوریه

گلدون شمعدونی‌مونم، عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه

تو از خودت برام بگو، بدون من خوش میگذره؟
دلت می‌خواد می‌اومدم، یا تنها رفتی بهتره؟

از وقتی رفتی تو، چشمام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره، چشم دیگم به آسمون

یادت می‌آد گریه‌هامو، ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا، نامه بده یادت نره

یادت می‌آد خندیدی و،‌ گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا، کنار در منتظرم

امروز دیدم دیگه داری، من و فراموش می‌کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش می‌کنی

گفتم واست نامه بدم، نگی عجب چه بی‌وفاست
با اینکه من خوب می‌دونم، جواب نامه با خداست

عکسهای نازنین تو، با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه، دائم در انتظارمه

تنها دلیل زندگی،‌ با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه می‌شه،‌ اسمت و وقتی می‌آرم

وقتی تو نیستی چه کنم،‌ با این دل بهونه‌گیر؟
مگه نگفتم چشمات و، از چشم من هیچوقت نگیر؟

حرف من و به دل نگیر،‌ همش مال غریبیه
تو رفتی، من غریب شدم. چه دنیای عجیبیه

زودتر بیا، بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از، سایه‌ی غصه و غمه

تحملی که تو دادی، دیگه داره تموم می‌شه
مگه نگفتی همه جا،‌ مال منی تا همیشه؟

دلم واست شور می‌زنه،‌ این دل و بی‌خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات، رو هیچ دلی اثر نذار

فکر نکنی از راه دور، دارم سفارش می‌کنم
به جون تو فقط دارم، یه قدری خواهش می‌کنم

اگه بخوام برات بگم، شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحش قصه‌ی چند تا درده و،‌ چند تا عذاب

می‌گم شبا ستاره‌ها، تا می‌تونن دعات کنن
نورشون و بدرقه‌ی، پاکی خنده‌هات کنن

یه شب تو پائیز، که غمت سر به سر دل می‌ذاره
مریم، همون کسی که بیشتر از همه دوست داره


........ مریم حیدرزاده.........





:: بازدید از این مطلب : 328
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست