بسم الله الرحمن الرحیم
با همهی لحن خوشآوائیم
در بهدر کوچهی تنهاییام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمهی تو از همه پرشورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایهی ما میشدی
مایهی آسایهی ما میشدی
هر که به دیدار تو نائل شود
یکشبه حلّال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینهی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم، لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامهی جان من است
نامهی تو خطّ امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمتزده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعدهی دیدار ما…
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکّه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطهی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشهی مشعر، کدام کنج منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
روا مباد که بر بندهات نظر نکنی
روا مباد که ارباب جز تو بگزینم
چو رو کنی به رهت، درد و رنج نشناسیم
ز لطف روی تو دست از ترنج نشناسیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الا مسها که در گرد و غبارید
به اکسیر ولایت دل سپارید
طلا آنوقت طلای ناب گردد
که در حرم ولایت آب گردد
نماز بی ولایت بی نمازیست
تعبد نیست نوعی حقه بازیست
ولایت چیست در خون قوطه خوردن
کلید سینه بر مولا سپردن
حسین ابن علی در خون شناکرد
مرا با این حقیقت آشنا کرد
ولایت بی بلا معنا ندارد
نجف بی کربلا معنا ندارد
ولی ظاهر وباطن کجایی
نقاب از چهرخود کی میگشایی
بیا موعود هنگام قیام است
جهان مجذوب یه جو التیام است
زمان لبریز شوق و انتظار است
زمین بر رجعتت امیدوار است
بیا امشب شب قدر است مارا
علم دار تو در سطح است مارا
بسم الله الرحمن الرحیم
ديدار را به صبح قيامت حواله كرد
مارا دچار ماتم هفتاد ساله كرد
محمد خدا نيست آينه اوست
كه گنجينه عشق در سينه اوست
يا محمد منبري آماده كن ابلاغ را
دين ما كامل نخواهد شد الا در غدير
هركس به ولايت علي شك دارد
با مادر خوش در ميان بگذارد
هرگز نبرم دست طلب سوي كسي
غير از سر سفره ي علي نان نخورم
چرا بهر روزي شوم مضطرب
و يرزقنو من حيث لا يحتسب
در رهگذر زمان دويدم
مظلوم تر از علي نديدم
ديده ام از فرق دو تاي علي
وقت نماز است ولاي علي
پدر وقتي اذان ميگفت غم داشت
صداي دلنشينش زير وبم داشت
هميشه ذكر مولا بر لبش بود
كه مولا مايه تاب وتبش بود
پدر ميرفت سوي جانمازش
كه بالا تر برد دست نيازش
پدر مي گفت با يك حال غمگين
اغثني يا غياس المثتغيثين