وای سلامـــــــــــــــم . . . نمیدونین چقد دلم براتون تنگیده بود اصلا نه وقت آپ کردن داشتم نه وقت سر زدن به وبلاگاتونو خب حالا چطورین؟من که هم خوبم هم بد خیلی هم خستم این امتحانا نمیدونم چرا تموم نمیشه تازه دلمون خوش بود که داره تابستون میاد اونوقت برگشتن میگن از ۳تیر باید بیاین مدرسه تا ۴ مرداد دلم میخواد همرو بزنم . . . دلم میخواد بمیرم راحت شمواقعا از زندگیم خسته شدم بیخیال بگزریم . . .
خب از چی بگم براتون؟آها از روز آخر مدرسه ها . . . وای که چقد حال داد . . . ما یه معلم ریاضی داریم که من و اون از همدیگه متنفریم یعنی کلا فکر نمیکنم از اول سال تا الان سه کلمه با هم حرفیده باشیماز بس که این بشر مزخرفه . . . حالا روز آخر یکی از بچه ها بهش میگه خانم یه خاطره خوب از کلاس ما دارین الان؟برگشته میگه نه من از کلاس که میرم بیرون بچه ها رو از یاد میبرمیکی نیست بهش بگه بی شعور حداقل واسه بچه هه خالی ببند که آره دارم حداقل نخوره تو ذوق یارویعنی واقعا شعور قد خرحالا همه رفته بودن ازش خداحافظی کنن منم پشتمو کردم بهش از کلاس اومدم بیرونوای که چه حالی داد همینجوری چپ چپ منو نگاه میکردبعدشم زنگ بعد تو راهرو دیدمش فکر کرد الانه که برم دوباره ازش خداحافظی کنم که منم پرو پرو رومو کردم اونطرف از کنارش رد شدمخیلی حال کردم واقعا ازش متنفرم
دیگه براتون چی بگم؟
آقا چند روز پیش دوستم زنگ زد بهم گفت المیرا شماره دوست پسرمو بدم میزنگی ببینی پا میده یا نهما هم که عشق این کارا گفتیم رد کن بیاد . . . حالا زنگ زدم به پسره میبینم از این بی اعصاباس که یه دفع میزنه به سیم آخرسلام علیک کردیم و اینا تا اینجا رسیدیم که دوستم گفته بود بگم بچه کرجم . . . حالا پسره برگشته میگه کجای کرجی . . . منم مثل خر گفتم نمیتونم بگم که . . . گفت خب معلوم شد که بچه کرج نیستی . . . گفتم نه هستم گفت خب پس اسم چهار تا محله کرجو نام ببر
وای خدا منو میگی مونده بودم اسم محله های کرجو چی بگم . . . گفت ببین گه نخور(شرمنده) تو بچه تهرانی من خیلی باهوشم گفتم نه من از تو باهوش ترم آقا آخرش گفت ببین بیخیال من شو من مال این حرفا نیستم چند مین بعدم دوست خودم اس داد که المیرا محمد شماره تورو داده من گفته یکی مزاحمش میشهولی اینقد حال داد که خدا میدونه . . . کلا منو ساختن برای اس کردن پسر جماعتآقا یکی از دوستام یه دوست پسر داشت حالا با پسره به هم زده . . . وای نمیدونین این پسره چه سوژه ایه اون دفعه دوست پسره دویید اومد طرف ما جلو پای دوستم تف اینداختوای منو میگی اینقد خندیدم که خدا میدونه . . . فکر کن طرف دوستشو فرستاده جلو پای یکی که باهاش به هم زده تف بندازهیعنی عالی ترین صحنه ای بود که تو عمرم دیدم
آره دیگه . . . فعلا حرف زیادی ندارم بزنم میخوامم برم درس بخونم بعدش اتاقمو تمیز کنم و بعد باید برم بیرون و کلی کار دارم و اینا . . .
دیگه خیلی دوستون ندارم . . . ولی شما منو دوست داشته باشینهمینا دیگه . . . فعلا
راستی یه وب ساختم میخوام توش چیزای باحال بزارم . . . سر بزنین حتما