نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
عشق با تو آغاز شد.
کلاس خاطره ها با یاد تو جان گرفت.
تو در سپیدی برگ های دفتر دلمان جریان داری.

تو بودی و کوله باری از مهر؛
ما بودیم و تشنگی در وادی محبّت تو ما بودیم 
و خانه های دلمان در آستانه چلچراغی از مهربانی ات.


بر لبت باران نور بود و دل ما کویر تاریکی؛
قطره قطره بر سطح ترک خورده زمین دلمان باریدی
و علم در ما جوانه زد.

نگاهت، مکتب عشق بود و ما مکتب نشین چشم هایت بودیم.
ما دست در دست تو نهادیم تا راه پرپیچ و خم زندگی
را با تو گام برداریم.

دل به دل ما سپردی و گرمای وجودت را در سرمای تمام فرازها و نشیب ها همراهمان کردی تا در یخ بندان جهالت، در جا نزنیم.
چراغ دانشی که در دست ماست،
روشنایی از تو دارد، معلّم!





:: بازدید از این مطلب : 446
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست