آرزو
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود ؛ نوبت به او رسید : دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟  گفت: می خواهم به دیگران یاد بدهم، پس پذیرفته شد! چشمانش رابست، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ درآمده است. باخودگفت : حتما اشتباهی رخ داده است! من که این را نخواسته بودم؟!....






:: بازدید از این مطلب : 277
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 9 تير 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست