به نام خدای عشق
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

به خاطر یه سری مشکلات چند وقت بود نمی تونستم بیام حرف بزنم

دوستای خوبی که پیگیر حالم بودید ، ممنونم

اونایی هم که فرقی به حالتون نمی کرد ممنون !

من ...

برگشتم !

برگشتم تا حرفای دلمو بگم ، حرفایی که اندازه یه دنیا شده 

این چند روز حس می کردم بغض گلومو گرفته داره خفه ام میکنه

انگاری حرف زیادی داره توی دلم سنگینی میکنه 

دیگه دلمم شاکی شده از این سنگینی

التماسم میکنه

میگه گوش کن به من ، چشماتو روی من نبند بذار حرفامو بزنم

باشه ، قبول

بگو ببینم چی میخوای بگی ؟ بازم میخوای دلتنگی کنی ؟ اصلا جز دلتنگی کار دیگه ایی بلدی ؟!

بگو ، گوش میدم



سلام

من

آره همین من ، بدون تو هیچم 

شاید یه قطره ، ولی باورت میشه میتونم با تو یه دریا بشم ؟

دست خودم نیست ، نمیتونم 

سختمه بدون تو میخوام کنارم باشی ، اصلا بذار خیالتو راحت کنم

بدون تو نمیشه ، شدنی نیست !

باورت میشه توی این مدت چه چیزایی یاد گرفتم ؟

یاد گرفتم چطور بی صدا گریه کنم تا کسی نفهمه 

یا اینکه چطوری نبودنت رو با رویای بودنت پر کنم

یادته گفتی توی رویایی ؟!

آره راست میگی من توی رویام !

میدونی چرا ؟ چون اگه این رویاتم نباشه ، منم نمیخوام که باشم !

خیلی چیزارو یاد گرفتم ، جز اینکه خاطراتت رو از صفحه دلم پاک کنم

فراموش کردنت رو ...

هیچ وقت ، آره هیچ وقت یاد نمی گیرم

نمیخوامم که یاد بگیرم 




پی نوشت :

از 58 تا عزیزی که توی این 3 روز گذشته از آپ آخرین پست ام نظر گذاشته بودن بی نهایت معذرت میخوام

متاسفانه اشتباهی و کاملا سهوی پست رو پاک کردم واقعا شرمنده ام و بازم عذر میخوام







:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 17 تير 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست