به نام خدای احساس
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

می خوام زندگی رو وقف لحظه های با تو بودن کنم

 وقف انتظار و با خیالت به سر بردن

بغض سنگین خاطرها رو از نزدیک لمس می کنم

اندازه یه دنیا حرف توی دلم واسه گفتن  هست ، ولی نمیدونم چطور میشه به زبون آورد


  

 

چقدر قشنگه روز وشب رو با خاطره های تو گذروندن و توی گذشته ها سیر کردن

ولی باور کن راحت نیست

سخته همش با یادت به سر بردن و قدم زدن با خیالت توی کوچه پس کوچه های خاطرات

دقیقه ها واسم سنگین میگذره

جات خیلی خالیه و نبودنت آزارم میده

چیکار میشه کرد

 دلخوشیم شده همین نوشته ها ....

فقط من موندم و چهار تا هم صحبت

یه گوشه نشستیم و دلتنگ توئیم

من ، عشق ، خدا و ... عقربه های ساعت

 

 

قلبم رو از اسم تو پر میکنم

           بغض هام رو هم میدم به ابرها

                               وقتی که بارون بباره آواز قلبم شنیدنیه .....







:: بازدید از این مطلب : 303
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 17 تير 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست