یادته؟
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

وقتی ناخن های بلند مانیکورشده ی منو دید هنوز یادمه بهم گفت برات

متاسفم که دنیات انقدر کوچیکه وقتی رژ لب صورتی ملایم زدم چی

عزیزم تو یادته؟گفتی آرایش برای کسی هست که از خودش چیزی

برای نشون دادی نداره عزیزم یادته؟گفتی یه لیدی باکلاس مثل تو

نیازی به آرایش نداره چون زیبایی خیره کننده ای داره.با همین

حرفات خامم کردی به قول بقییه زنت شدم.منم که با 17 سال سن به

جای فکر کردن عاقلانه به تو ودروغات به فکر این بودم که کی با

شاهزاده ی قصه هام سوار به اسب زرین سوار بشیم و بتازیم به سوی

بهشت J آره قشنگ و بچه گانه بود افکارم.گفتی یه زن ایده آل لباسای

گشاد می پوشه موهاشو می پوشونه دانشگاه شهر دور نمیره هر هفته

آرایشگاه نمیره تو محیط بیرون از خونه کار نمیکنه. باورهاوعقایدم

شد چیزی که تو می خوای.روزی که خواستم برم تولد خواهر

کوچولوم یادته؟؟چند دفعه برام زنگ زد؟یادته گفتی اگه رفتی هیچ وقت

برنگرد؟یادته چند شب تا صبح گریه کردم؟یادته هرروز چه توهینایی

به من میکردی؟یادته گفتم تمام زندگیمی یادته وقتی فهمیدم دوسم نداری

گفتم زندگی بی تو نمی خوام؟یادته رگمو زدم؟یادته گفتی دروغ نگو

جرات خود کشی نداری زندگیتو از من بیشتر دوس داری؟راستی

عزیزم یادته چندتا قرص باهم تو آب حل کردم خوردم؟یادته وقتی نیمه

بی هوش منوبیمارستان بردی وقتی سرم دستم وصل بودوهی آمپولای

تقویتی داخلش میریختن به جای گرفتن دستم به کی با لبخند اس ام اس

میدادی؟خب دیگه عزیزم بقییه رو من بهتر یادمه گوش کن.بهم گفتن

دوسم نداری بهم خیانت می کنی یادته وقتی گوشواره ی عشقتو روی

بالشتم دیدم اس دادم به خواهرت گفتم زنگ میزنم برات تورو خدا بگو

مال تو هست بعد من صداتو ضبط می کنم و اس ام اسمو پاک میکنم تا

هروقت بهت شک کردم حرفاتو گوش کنم و فکر کنم حق

باتوهست.ولی تو رو با اون دیدم تو محیط اداری هنوز یادمه لاک و


رژلب قرمز زده بود موهای مش شده ی فر کدشم یادمه حتی گوشواره

هاش که از شالش بیرون انداخته بود.مانتو چسبون و کوتاه داشت

صدای تک تک پاشنه های کفشش یادمه انگار با تپش های قلبم ست

شده بود.خط چشم آبی که داشتو تا زیر موهاش ادامه داده بود بوی

سیگار و ادکلنش فضای اتاقو خونمو پر کرده بود.4سالی ازم بزرگتر

بود اما منو یاد چند سال قبلم انداخت کمی.بهم گفتی این زن ایده آل من

هست عاشقش هستی با بغضی که داشتم آزادت گذاشتم چون ماه ها بود

که میدونستم سهمم از تو فقط 2هفته خاطرتامون بود.چمدونم جمع کردم

توی آینه ی اتاق چششمم به پیرزن نهیف و شکست خورده ای خورد

که جسم 1زن جوون مطلقه ی 19 ساله رو پوشیده بود با یه مانتو

گشاد که وقتی باد میخورد انگار بدنش داشت باباد درون لباس

میرقصید.چشم های گود رفته ای داشت که از شدت دردوسختی سر به

زیرشده بود.دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم یهو گونه هام خیس شد

چشمام از شدت گریه قرمز شده بود.کفشمو پوشیدم انگشت های پام

قرمز بودو درد می کرد آخه عزیزم کفشم برام تنگ شده بود به

خونوادم گفتم چون دوسش دارم هنوز می پوشم آخه بهت نگفته بودم تا

بهت از نظر مالی فشار نیاد تمام پس اندازمو ادکلنی خریدم که دوس

داشتی. تا بزنم  کنارت . ولی هیچوقت متوجه نشدی حتی چه بویی

میدم.چون توی بوی یه لجن غرق شده بودی وقتی ناخن هام که از ته

کوتاه کرده بودمو دیدم یاده چیزایی کردم که در مورد همسر ایده آلت

بهم می گفتی یادته عزیزم؟؟؟؟نه؟؟؟ پس بهتره این متنو از اول بخونی

تا یادت بییاد....





:: بازدید از این مطلب : 396
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 تير 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست