گذاشتم یکم بخندیم.مردم از بس آه و ناله گذاشتم...چیششش
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

بچه خواهرم رو میخواستن ختنه کنن میترسید.
اومد به من گفت دایی دکتر چیکارم میکنه؟
گفتم اینجاتو میگیره از ته میبره.
گفت میشه مثل مال پریسا؟(دختر همسایشون)






:: بازدید از این مطلب : 705
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 مرداد 1391 | نظرات (0)
مطالب مرتبط با این پست
لیست