نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
چقدر خوب است قلمی توانا داشتن و ذهنی ارام . تا هر وقت دلت می گیرد بتوانی انچه در دل داری و احساست را بنویسی.

خدایا شکر گزار نعمت هایت هستم. و بسیار شرمنده ات.

می دانم که بنده ای لایق نبوده ام. و میدانم نعمت هایت را با اعمالم ضایع کرده ام.

خدایا مرا هدایت فرما بدان جهت که می پسندی.

خدایا دوست دارم بلند بلند گریه کنم تا خالی شوم. اما نمی شود.

و چقدر سخت است زندگی در جایی که همواره تحت نظر دیگرانی. و چقدر بد است تنهایی نداشتن حتی برای گریه برای ...

خدایا گاه انبوهی از گزاره ها ذهنم را درگیر می کند. و در این مواقع هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. جز ساعت ها سکوت.

خدایا گاه ذهنم به جایی قد نمی دهد. که منتظر الهاماتت می نشینم که همواره راهنمایم بوده اند.

خدایا فراموش نمی کنم که  در سراشیبی های زندگی و طوفان های سهمگین چگونه یاری ام کرده ای.

خدایا شرمنده ات هستم.

خدایا نمی توانم خوب بنویسم و این موضوع عذابم می دهد.

دوست دارم به دوران کودکی و قبل آن و قبل تر  از آن بازگردم.

خدایا ، بخدا دوستت دارم

خدایا دوستم داشته باش

و هدایتم کن.

خدایا ممنونم بخاطر همه نعمت هایت.

خدایا تنهایم نگذار





:: بازدید از این مطلب : 355
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست