۱- دختر کوچکی که بعد از بیرون آمدن از کما آهنگ ماما میا را خواند
وقتی که Layla Towsey بعد از بیماری مننژیت به کما رفت، خانواده اش او را بوسیدند و با او خداحافظی کردند چون دیگر انتظار نداشتند که او از کما بیرون بیاید. این باور کردنی نبود اما Layla بعد از ۳ سال از کما بیرون آمد و شروع به خواندن آهنگ ماما میا کرد. این آهنگی بود که مادرش کتی، وقتی Layla در کما بود برای او می خواند. دکترها تشخیص ادند که Layla بخاطر بیماری مننژیت B و منینگوکوکال به کما رفته است. Layla بعد از اینکه از کما بیرون آمد ۵ روز در قسمت مراقبت های ویژه بیمارستان بستری شد. همین که Layla از کما بیرون آمد و شروع به خواندن آهنگ ماما میا کرد تلویزیون فیلمی از مریل استریپ را پخش می کرد و او همین طور که فیلم را نگاه می کرد آهنگ می خواند. او خیلی زود توانست بدون استفاده از دستگاه نفس بکشد. تنها مشکلی که وجود داشت و خانواده اش را نگران می کرد این بود که خونش کمی آلوده شده بود. اما این هم خیلی زود برطرف شد و Layla خیلی زود به خانه برگشت.
۲- دختر ۳ ساله ای که بعد از اینکه از کما بیرون آمد شروع به سیگار کشیدن و نوشیدن الکل کرد
دختر کوچک ۳ ساله ای که بر اثر تصادف به کما رفته بود، بعد از به هوش آمدن معتاد به سیگار و نوشیدن الکل شد. Ya Wen بعد از تصادف شدید با یک ون، به کما رفت و بعد از بیرون آمدن از کما روزی یک بسته سیگار می کشید. والدینش می گویند که بعد از ترک بیمارستان شخصیت Ya Wen هم عوض شده. مادرش Gao می گوید که تمام کارهای دخترش مثل افراد بالغ و بزرگ شده. او یک بار دید که دخترش در دستشوئی پنهان شده و یواشکی دارد از سیگارهای پدرش می کشد. او، اول سیگارها را می دزدید اما کم کم با کارت اعتباری و از فروشگاه محله شان سیگارها و مشروبات را می خرید. خانم Gao که اکنون در یک پناهگاه زندگی می کند، می گوید که هنوز دخترش معتاد به سیگار و مشروبات الکلی است. اخیراً نوع لباس پوشیدنش هم عوض شده. او فقط دوست دارد که لباس های پسرانه بپوشد. به تازگی پدر Ya Wen سیگار را ترک کرده و تمام افراد فامیل و خانواده او به جایی دیگر رفته اند. آنها می گویند که Ya Wen وقتی خانواده اش را می بیند گریه می کند و از آنها سیگار می خواهد.
۳- پسرکوچکی که بعد از بیرون آمدن از کما به مادرش گفت f off
مادر این پسر ۴۱ روز منتظر بود تا پسرش از کما بیرون بیاید. فقط بخاطر اینکه به او بگوید f off. این رمزی بود بین مادر و پسر و بیانگر این بود که همه چیز خیلی خوب است. خانم Joanne Hopkins میگوید که بعد از تصادف پسرش در بیمارستان بالای سرش بوده و منتظر شنیدن کلمه ای از او. خانم هاپکینز ۳۹ ساله می گوید بعد از اینکه شنید پسرش تصادف کرده خیلی ناراحت شد و شروع به گریه کردن کرد. او خیلی سعی می کرد تا صحبت کند اما نمی توانست حتی یک کلمه هم حرف بزند. پسر خانم هاپکینز در ماه ژوئن، در تصادف از ناحیه سر صدمه شدیدی دیده بود و گردن و کمرش هم شکسته بود. او دو سال تحت مراقبت های ویژه بود و مادرش امید داشت که خیلی زود خوب می شود.
۴- مادری که به کما رفته بود باعث نجات فرزندش شد
صورت زیبا و کوچک بچه در اولین لحظات تولد نوزاد اولین خاطره زیبا برای هر مادری است. اما Valerie Leah این خاطره را از فرزندش ندارد چون وقتی که پسرش Oliver متولد شد او به کما رفته بود. Valerie 35 ساله، در انتظار مادرشدن بود. اما در هفته ۲۷ بارداری بود که مبتلا به آنفولانزای خوکی شد و دکترها تمام تلاششان را کردند تا مادر و بچه را تا موقع زایمان سالم نگه دارند. دکترها تصمیم می گیرند که مادر را به کما ببرند. ۳ هفته بعد از تولد نوزادش بود که Valerie توانست بچه اش را در آغوش بگیرد. Valerie روند بهبودی را طی کرد و خیلی زود از بیمارستان مرخصی شد. بعد از اینکه Valerie از کما بیرون آمد و فرزندش را دید بسیار خوشحال شد. و زمانی بیشتر خوشحال شد که فهمید فرزندش پسر است. این زوج، هم اکنون دو فرزند دارند و هر ۴ عضو خانواده در برابر ویروس آنفلونزای خوکی واکسینه شده اند.
۵- زنی که بعد از بیرون آمدن از کما تمام زندگی اش را فراموش کرده بود
او هفته ها بخاطر آسیب مغزی در کما بود. اما Liz Sykes توانست بر این بیماری غلبه کند و زنده بماند. این اتفاق جالب در سال ۲۰۰۸ رخ داد. او مثل همیشه مشغول رانندگی بود و از محل کارش در Golcar به منزلش در Linthwaite بر می گشت. که به یکباره زندگی اش از این رو به آن رو شد. او اصلاً نمی دانست که کجاست و از قبل چه اتفاقی برایش رخ داده. یک هفته بعد این خانم ۲۳ ساله، دچار حملات شدیدی می شود. هم خانه اش Shelton سریع او را به بیمارستان می رساند و چندین روز در بیمارستان می ماند تا دکترها بیماری اش را تشخیص بدهند. دکترها ابتدا تلاش می کنند تا او را از کما بیرون بیاورند. بیماری Liz باعث عفونت در سرش شده بود و عامل این عفونت هم یک نوع ویروس بود که توسط پشه به او منتقل شده بود. وقتی که Liz از کما بیرون آمد، حافظه اش کاملاً پاک شده بود. او حتی ساده ترین کارهایش را هم به یاد نمی آورد. او ۱۱ ماه را در مرکز مراقبت های ویژه در Leeds و York گذراند. این مرکز جایی است که بیمارانی که از ناحیه سر دچار صدمه شده اند را نگهداری می کنند. در میان بیماران می توان افسران پلیس و سربازان افغانستانی را دید. هم اکنون Liz حافظه کوتاه مدت خود را به طور کامل از دست داده. او توانست جایزه بخش آموزش بزرگسالان را بخاطر اینکه شاگرد خیلی فعال و زرنگی بود را به خود اختصاص دهد.
۶- مادری که هر وقت به فرزندانش می گفت خیلی دوستتان دارم به کما می رفت
این مادر فداکار و مهربان از نظر پزشکی مشکلی خاص دارد و آن این است که هر وقت به فرزندانش می گوید شمارا دوست دارم به کما می رود. Wendy Richmond 53 ساله، هر موقع احساسی می شد، می خندید یا گریه می کرد به کما می رفت. اما داروهایی که دکترها برای او تجویز کردند بسیار گران بود و او از عهده خرید آنها بر نمی آمد. این به این معنی بود که Wendy هیچ وقت نباید احساسی می شد. بیماری خانم Richmond اهل Pitsmoor Sheffield، مربوط به خواب می شد. خانم ریچموند، بعد از به دنیا آوردن آخرین فرزندش به این بیماری مبتلا شد. این یک بیماری بسیار کمیاب است چون خیلی از کسانی که به این بیماری مبتلا می شوند یا تشخیص داده نمی شود و یا اینکه گزارش نمی شود. متخصصان تخمین می زنند که حدود ۳۰۰۰۰ نفر در بریتانیا به بیماری نارکولپتیک مبتلا هستند.
۷- دختر اهل کروواسی که بعد از بیرون آمدن از کما خیلی روان آلمانی صحبت می کرد
دختر نوجوانی به کما رفت و وقتی از کما بیرون آمد به زبانی دیگر صحبت می کرد. مورد بیماری Sandra Ralic دکترها را گیج کرده بود. قبل از اینکه به کما برود به زبان کرواسی صحبت می کرد، اما ۲۴ ساعت بعد از به هوش آمدن دیگر نمی توانست به زبان کرواسی صحبت کند و به جای آن زبان آلمانی را خیلی سلیس و روان صحبت می کرد. والدینش می گویند که او فقط زمانی که به مدرسه می رفته کمی با زبان آلمانی آشنایی پیدا کرده. رئیس بیمارستان Dujomir Marasovic می گوید که ما تلاش می کنیم تا علت به کما رفتن این دختر نوجوان را پیدا کنیم و بعد از آن هم راهی برای برگرداندن زبان کرواسی به او پیدا کنیم.
۸- قربانی تصادفی که ۱۹ سال در کما بود
مردی ۱۹ سال در کما بود و بعد از این مدت از کما بیرون آمد. وقتی از کما بیرون آمد مادرش پیشش بود و همین که چشمانش را باز کرد گفت مامان. سپس Terry Wallis، ۳۹ ساله گفت Pepis، یعنی من شیر می خواهم. ۱۹ سال پیش، در روز جمعه ۱۳ ژولای سال ۱۹۸۴، آقای والیز در شب تولد دخترش با تراکتوری تصادف می کند و داخل مرداب می افتد. ۲۴ ساعت بعد تراکتور را پیدا می کنند. او از ناحیه گردن آسیب شدیدی دیده بود و به کما رفته بود. دکترها شانس برگشت والیز به زندگی را خیلی کم می دانستند ولی خانواده و همسرش Sandi برعکس دکترها فکر می کردند. به همین خاطر والیز را در مرکز مراقبت های ویژه بیمارستان بستری کردند. هر آخر هفته آنها، والیز را به مزرعه شان که ۲۶ مایل دورتر بود می بردند. خانواده اش با والیز صحبت می کردند و به او می گفتند که منتظر برگشتش به زندگی هستند.یک روز مثل همیشه که خانم والیز برای عیادت فرزندش به بیمارستان رفته بود پسرش چشمهایش را باز کرد و شروع به صحبت کردن کرد. اکنون، حال آقای والیز بسیار خوب است. او می تواند به راحتی صحبت کند و دخترش را که اکنون ۱۹ ساله است را دوست دارد. آسیب مغزی که او در زمان تصادف به آن دچار شده بود باعث شده که حافظه کوتاهش کمی ضعیف شده باشد. وقتی الان مادرش از او می پرسد که چه کسی رئیس جمهور است او پاسخ می دهد Ronal Reagan. یک حقیقت جالب در این اتفاق وجود دارد و آن این است: روز جمعه ۱۳ به کما رفت و ۱۹ سال بعد روز جمعه ۱۳ از کما بیرون آمد.
۹- مردی که در کما حالش خوب شد
John Roach سالها بعد از تحمل درد و رنج تصمیم به خودکشی با کتامین می گیرد. و باعث می شود که به کما برود. او از بیماری ضعف عضلات رنج می برد. اسم علمی این بیماری Reflex Sympathetic Dystrophy (RSD). John 50 ساله، یکی از هزاران بیماری است که مبتلا به این مریضی هستند. و جان هم برای اینکه از شر این بیماری خلاص شود کتامین مصرف کرد و به کما رفت. پزشکان می گویند کتامین برای کسانی که به این بیماری مبتلا هستند نعمتی است. دکتر Robert J.Schwartzman رئیس دانشکده پزشکی فیلادلفیا و بخش نورولوژی این بیمارستان ۶۰ مریضی که به این بیماری مبتلا شدند را برای درمان و تحقیق به آلمان و مکزیک فرستاد. جان، کارگر بازنشسته کارخانه تلفن سازی بود. وقتی کم کم تمامی عضلات بدنش از کار افتادند به فکر افتاد که به زندگی اشخاتمه دهد. او سالها در کما بود و بعد از اینکه از کما بیرون آمد حالش خیلی خوب شده بود و می توانست به راحتی صحبت کند، ساعت ببندد و حلقه عروسی اش را دستش کند. بهتر از همه اینها این بود که می توانست دست در دست با Rosemary بیرون برود.
:: بازدید از این مطلب : 680
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1