زهی خجسته زمانی که یار باز آید
به کام غمزدگان غمگسار باز آید
اگر فدای امام زمان نخواهد شد
ز سر چه گویم و سر، خود چه کار باز آید
.
.
.
ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
.
.
.
.
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده، زمین شوق شکفتن دارد
.
.
.
.
شاید آن روز که سهراب نوشت:
"تا شقایق هست زندگی باید کرد"
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینگونه نوشت:
هر گلی هم باشد، چه شقایق چه گل پیچک و یاس
زندگی بی مهدی
زندگی با غمهاست
اگر با آمدن "آفتاب" از "خواب" بیدار شویم نمازمان قضاست...
.
.
.
ای مدنیبرقع و مکی نقاب
سایهنشین، چند بود آفتاب
منتظران را بهلب آمد نفس
ای ز تو فریاد به فریاد رس
.
.
.
.
از ناکجای وجود بی مقدارم، تا آستان بی کران کوی تو، در میان سیلاب اشک،
پلی از نیاز می زدم. پلی از انتظار،
از غیبت تا ظهور
.
.
.
.
چه انتظار عجیبی
تو بین منتظران هم
عزیز من چه غریبی !
عجیب تر آن كه چه آسان
نبودنت شده عادت
چه بی خیال نشستیم
نه كوششی ، نه ت
فقط نشسته و گفتیم :
خدا كند كه بیایی
.
.
.
.
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشم هایت
این چشم های ما کمی تقوا بگیرد
.
.
.
.
اگرچه...
او یوسف دلربای زهراست/ با هیچ گهر خریدنی نیست
با دیده ی از گناه لبریز/ آن روی چو ماه دیدنی نیست
ولی...
تو مگو ما را بدان شه بار نیست/ با کریمان کارها دشوار نیست.
.
.
.
.
این دیده نیست قابل دیدار روی تو/ چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
تو در میان جمعی و من در تفکّرم/ کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را
.
.
.
.
بخوان دعای فرج را دعــــــــــا اثــــــر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عـافــیــت بـطـلـــب که روزگار بســـی فتنه زیر ســـر دارد
بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهــــــرا ز پشت پرده ی غیبت به ما نظـر دارد
بخوان دعای فرج را به یاد خیمه ی سبز که آخرین گل سرخ از همه خبـــر دارد
:: بازدید از این مطلب : 661
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1