نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

بیادت هست می گفتی اگر ترکت کنم روزی تمام عمر خاموشم؟

بیادت هست می گفتی نرو هرگز که من بی تو فراموشم؟

بیادت هست می گفتی تمام روزها شبها صدایت هست در گوشم؟

کنون آن روزها رفته و اینک من شدم تنها اسیر دردها، غمها، چرا کردی فراموشم؟

بیادت هست می گفتی اگر روزی خدا فرمان دهد ترکت کنم فرمان نخواهم برد؟

بیادت هست می گفتی شباهنگام بیادت تا سحر هرگز نخواهم خفت؟

کنون آن گفته ها در گوش و جانم سخت می پیچد، نگاه اشنایت با نگاهم سخت می خندد و من

غمگین تر از هر شب بیادت اشک می ریزم.





:: بازدید از این مطلب : 721
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست