شــــــايـــد اگر انسانيــت هـــم مارک دار بود ، خيلی از آدمها به تن می کردند ...
خويش را باور کن
هيچکس چون تو نخواهد آمد
هيچکس چون تو نخواهد زيست
گل اين باغ تو بايد باشي
هيچکس چون تو نخواهد روييد
خواب و خاموشي امروز تو را
هيچکس بر تو نخواهد بخشيد
هيچکس بر در اين خانه نخواهد کوبيد
و نگويد برخيز بهار آمده است
تو بهاري آري
خويش را باور کن
سر به هوا نيستــــم
امــــا
هميشـــــه چشــــم به آسمان دارم
حال عجيبـــي ست ...
گاهی خیال میکنم روی دست خدا مانده ام ....
خسته اش کرده ام ...
خودش هم نمیداند با من چه کند ...!
:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0