نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 امشب شب آرزوهاست ! یه شب به اندازه ی تموم بنده های خدا ، به اندازه ی تموم ستاره ها ، شب بو ها ، شاپرک ها ، ...

و به اندازه ی من و تو !

آره تو ! عشق من ، یار  امروز و .... شاید هم یار همیشگی فرداهام ! کسی چه می دونه ؟؟؟

 امشب شب قراره زبون گناهکارم بچرخه .... چشمای پر از معصیتم اشک بباره ....

دستای عاصیم به نیازمندی بلند شن ...

امشب یه شب بزرگه .... به بزرگی دل همه ی عاشق ها !

چقدر دوست داشتم پیشت بودم .... سرت رو می ذاشتی رو شونه هام ، دستت توی دستام بود و هرم نفسات رو حس می کردم .... با هم نجوا می کردیم و خدا رو صدا می زدیم .... برای با هم بودنمون با تموم مشکلاتی که داشتیم شکرش می کردیم ! برای کنار هم بودنمون ، برای داشتن همدیگه ... نه ، نه ! من فقط برای داشتن تو ، شکرش می کردم !

اما حالا .... !

باید من اینجا ، تو کنج خلوتم پای سجاده ام بشینم و تنهای تنها خدا رو تو آغوش بگیرم ..... یه بغل مهمون اون باشم ! یعنی میشم ؟

خدا جونم خودت میدونی آرزوی امشبم چیه ....

 

 





:: بازدید از این مطلب : 403
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 5 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست